من تمام عمرم محکوم ب توعم


من محکوم ب زیبایی تو 


من محکوم ب فنا 


ب هنگام لبخند توعم 


من بر باد رفته ی گیسوی تو 


من هیزم خشک نفس های توعم 


من غریق چشمان تو 

تو گرداب لحظه های من


من تبعیدیه مژگان تو

تو ناوک دیدگان من


من گمشدیه دستان تو 

ک‌پس از سال هایی دور 


یافتم

من محکوم توعم

و تو حاکم لحظه های من 


این عمر من 

این قلب

این عقل

همه‌ در حکم توست