میسپارم تورا ب کرانه ی رود 


میسپار تو را ب امواج 


میسپارم تورا ب باد 


بلکه خاطرت از خاطرم رود 

اما نح 

سعی میکنم بتت را بشکنم 


معبد را خراب کنم 


ایینم را تغییر دهم 


بلکه پرستش تورا کنار بگذارم 

اما نح 

میخانمت هر روز 


اروزیت میکنم هر روز 


توبه میکنم هر روز 


بلکه فرجی شود 

اما نح 

هیچ فرجی نشد


ن توبه توان کرد از ایینت


ن توان خاطرت را ب دست فراموشی 

کاش میشد اندک رحمی کنی


کاش میشد اندک مهری کنی


کاش میشد اندک نگاهی کنی

اما نح


پس


خود را میسوزانم


غرق میشوم


ک مگر ارام شوم


...